فیلم ضجه های پدر زهرا بعد از اعدام دامادش / پشیمانم!
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۸۸۳۹۳
به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، تلاش برای جلب رضایت اولیای دم پرونده های قتل ، خیلی وقت ها از سوی مردم مورد نقد واقع می شود و سوال می کنند که چرا یک قاتل باید بخشیده شود؟
اما حقیقت این است که در پرونده هایی که واجد شرایط پادرمیانی هستند،طلب بخشش و معذرت خواهی از اولیای دم هم راه همدلی با آنهاست تا قلبشان آرام شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آقای خلیلی؛ پدر زهرا، یکی از نمونه افرادی است که بعد از اجرای حکم قصاص قاتل فرزندش به شدت اظهار پشیمانی می کند و از اینکه قاتل دخترش را اعدام کرد پشیمان و ناراحت است.
تماس قاتل با پدر مقتول : دارم دخترت را می کشم!29 دی ماه سال 98 بود که ساعت 12 شب شماره زهرا روی گوشی پدرش افتاد و آن تماس،یک تماس به شدت هولناک بود.
پدر زهرا تلفن را جواب داد اما به جای زهرا،شوهرش محمد پشت خط بود که به پدرزنش گفت:«دارم دخترت را می کشم!»
پدر زهرا در مورد آن شب به خبرنگار رکنا می گوید:«آن شب خیلی شوکه شده بودیم.به خانه دخترم رفتیم و جسد غرق در خون او را دیدیم.شوهرش او را به قتل رسانده بود و در اعتراف به قتل گفت که آن شب با زهرا دعوایشان شده بود.می گفت از سر شب بحث داشتیم و ساعت 12 شب دیدم که زهرا هنوز دارد گریه می کند.»
پدر زهرا در ادامه گفت:«مهریه دخترم 14 سکه بود.محمد می گفت آن شب زهرا حرف گرفتن مهریه و طلاق را پیش کشید.دامادم در یک روستای نزدیک اردبیل زندگی می کرد و چند گاو داشتند.در دادگاه گفت یک لحظه با خودم فکر کردم باید گاوها را که دار و ندارمان است بفروشم و مهریه زهرا را بدهم.همین فکر باعث شد در یک لحظه چنان خشمگین شدم که با دمبل بر سر و صورت زهرا کوبیدم.بعد روی سینه اش نشستم و دستانش را گرفتم و با گوشی خودش به پدرش زنگ زدم.بعد گلویش را فشار دادم و زهرا فوت کرد.»
زهرا و محمد عاشق هم بودندپدر زهرا در مورد علت اختلافات و درگیری های دختر و دامادش می گوید:«زهرا و محمد در دانشگاه آشنا شده بودند.زهرا متولد سال 77 و محمد متولد 74 بود.زهرا رشته ادبیات درس می خواند و به زودی قرار بود معلم شود.وقتی به من گفت که پسری از استان اردبیل خواستگار او هست، من مخالفت کردم و گفتم باید با نزدیکان خودمان وصلت کنیم.خانواده محمد هم با این وصلت مخالف بودند.اما زهرا و محمد به حدی همدیگر را دوست داشتند که از هم دست نکشیدند و بالاخره ازدواج کردند.ولی همین مخالفت خانواده محمد با ازدواج زهرا و محمد،باعث شد که بعد از ازدواج هم ارتباط گرمی بین آنها و عروسشان نباشد.همین موضوع باعث اختلاف بین زهرا و محمد می شد و با اینکه عاشق هم بودند اما اختلاف خانواده روی رابطه آنها اثر می گذاشت.همین اختلافات هم در نهایت باعث درگیری های عمیق بین زن و شوهر جوان شد.»
ضجه های پدر زهرا به خاطر پشیمانی از اعدام محمدحالا یک هفته از اجرای حکم قصاص محمد می گذرد و پدر زهرا به شدت پشیمان است.او با گریه می گوید:«در این دو سال که از قتل دخترم می گذرد،خانواده محمد با ما همدلی نکردند.درست است که ما خانه مان را تغییر دادیم اما خانه پدرم در روستای محل زندگی آنهاست و می توانستند به مسجد آنجا بروند و از ریش سفیدها آدرسی از ما بگیرند.برادر کوچک محمد با ما رابطه خوبی داشت و اگر او به ما مراجعه کرده و تقاضای بخشش می کرد،به حرمت نان و نمکی که در خانه هم خورده بودیم شاید دل ما نرم می شد.»
او در ادامه گفت:«در این دو سال فقط به قصاص فکر می کردیم اما حالا که فکرش را می کنم،مطمئنم اگر خانواده اش تلاش می کردند ما می بخشیدیم و با اجرای این حکم تا این حد پشیمان و ناراحت نبودیم.»
پدر زهرا در مورد لحظه اجرای حکم گفت:«قبل از اجرای حکم پدر محمد به پای من افتاد اما با او چشم در چشم نشدم.در آن لحظه به چیزی جز اجرای حکم فکر نمی کردم.پای چوبه دار محمد در حالی که قرآن دست داشت،می خواست نزدیک من بیاید و عذرخواهی کند اما من فریاد زدم و گفتم نزدیک من نیا تو دخترم را مظلومانه کشتی.وقتی طناب را گردنش انداختند انگار یک لحظه از اجرا پشیمان شدم و می خواستم بگویم او را پایین بکشید اما دیگر دیر شده بود و حکم قصاص اجرا شد.»
گریه های پدر زهرا شدت می گیرد و به هق هق می افتد:«محمد پسر خوبی بود.وقتی به خانه مان می آمد و چند روزی می ماند؛همسایه او را می دیدند و همه می گفتند چقدر جوان خوبی است.او اشتباه بزرگی در حق دختر مظلوم من کرد اما من نباید اشتباه می کردم.بعد از اجرای حکم برایش نماز وحشت خواندیم و به حدی گریه می کردیم که اقواممان به دیدار ما آمدند و ما را دلداری می دادند.شاید کار ما تا آخر عمر این باشد که هر روز به قبرستان برویم و در حسرت از دست دادن زهرا و محمد گریه کنیم.اما هیچ کدام آنها دیگر برنمی گردند.»
پدر زهرا در آخر گفت:«فکر می کردم بعد از اجرای حکم قصاص قلبم آرام می گیرد اما اینطور نشد.دلم می خواهد به کسانی که هنوز فرصت دارند تا به بخشش فکر کنند بگویم اگر می توانید ببخشید و قصاص را اجرا نکنید.خانواده متهمان هم باید هر روز به خانه شاکی خود بروند و هر طور شده با آنها حرف بزنند تا دل آنها نرم شود.»
منبع: رکنا
کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا قتل قاتل قصاص اخبار حوادث پدر زهرا قصاص پشیمانی اعدام قاتل سهام عدالت قیمت خودرو کرونا قیمت بازار آزاد ریحانه پارسا اینستاگرام قیمت دلار مهتاب کرامتی قیمت سکه اجرای حکم زهرا و محمد پدر زهرا حکم قصاص
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۸۸۳۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای نسبت فامیلی علیرضا قربانی با داور «محفل» از زبان احمد ابوالقاسمی + فیلم
احمد ابوالقاسمی، قاری قرآن و داور برنامه «محفل» در برنامه «جعبه سیاه» شبکه افق در پاسخ به سوال امیر عضد درباره خواننده مورد علاقهاش گفت: من شجریان را خیلی میپسندم. چون او یک استثناست. ولی، چون آقای علیرضا قربانی فامیلم است، صدای آقای قربانی هم دوست دارم. او پسر داییام است.
این قاری قرآن در پاسخ به واکنش تعجببرانگیز عضد گفت: به من نمیآید پسر داییام خواننده باشد؟ البته خوانندگی به صدا ربطی ندارد، به هوش موسیقایی ربط دارد.
ابوالقاسمی در پاسخ به این سوال که خاطرهای از معجزات قرآن در زندگی دارید؟ گفت: ترکش زمان جنگ خیلی به من خدمت کرد. من در سال ۱۳۷۰ در مسابقات قرآن جانبازان شرکت کردم و رتبه اول شدم. از همان طریق در مسابقات کشوری شرکت کردم و بعد به مالزی رفتم. خلاصه مسیر ورودم به مسابقات جهانی را ترکش برایم باز کرد. در مدینه بودم، که آقای محمد عباسی یکی از قاریان قرآن گفت که مسجدالنبی برویم و چند رکعت نماز بخوانیم، تا حالمان خوب شود.
داور برنامه «محفل» تعریف کرد که آن زمان آقای عباسی گفت که به من حس روضه دست داده است. بلد هستی روضه بخوانی؟ من هم درِ گوش ایشان شروع به خواندن کردم. او گریه کرد و گفت که انشاءالله مزد روضهات را حضرت زهرا (س) بدهد. گفتم یا فاطمه زهرا (س) یکی از آرزوهایم این است که امسال در مسابقات قرآنِ مالزی اول شوم.
این قاری قرآن ادامه داد: ما در استان تهران در مسابقات قرآن اوت شدیم. منی که میخواستم در مسابقات جهانی اول شوم، یک آیهای در تهران به من افتاد، که بلند بود و بخاطر ترکش در سینهام نمیتوانستم بخوانم. به همین دلیل، کوتاه کوتاه خواندم و ۷ نمره از دست دادم. از آنجایی که در مسابقات قرآن جانبازان اول شده بودم، گفتند نباید در مسابقات استانی شرکت میکردی و باید مستقیم به مسابقات کشوری میرفتی. در مسابقات کشوری شرکت کردم و موانع پیشرویم زیاد بود، که قابل گفتن نیست. آنها میخواستند به ناحق فرد دیگری را جای من بفرستند.
وی در پاسخ به سوال عضد که در مسابقات قرآن هم پارتیبازی هست؟ توضیح داد: بله، تا دلتان بخواهد. البته الان پارتیبازی کم شده است. اما آن زمان بیخودی میخواستند فرد دیگری را جای من بفرستند، که بین دو نفر دعوا شد و از لجِ همدیگر مرا به مسابقات مالزی فرستادند. البته حضرت زهرا (س) دعای مرا پذیرفته بود، که فیل هم نمیتوانست دعای مرا تغییر دهد، چه برسد به آن دو نفر. یک ماه قبل از رفتنم یکی از اساتید به من گفت حاج احمد شما از آیه ۲۳ سوره اسراء به اندازه ۱۲ دقیقه طبق استاندارد مسابقات جهانی تلاوت کن.
داور برنامه «محفل» ادامه داد: من هم آیات را آهنگسازی کردم. وقتی مالزی رفتم، خطاب به حضرت زهرا (س) گفتم، یا حضرت زهرا یک آیه خوش دست برایم انتخاب کن. از بین شش هزار و خوردهای آیات قرآن، آیه ۲۳ سوره اسراء به من افتاد؛ آیهای که حدود یک ماه قبل خودم برای خواندنش آماده کرده بودم. آیا این معجزه نیست؟
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیابوالقاسمی در پاسخ به این سوال که قاریان قرآن باید تغذیهشان ملاحظات داشته باشند؟ گفت: حتماً. امثال چای، قهوه و آب یخ را نباید بخورند. آرزویم خوردن یخ در بهشت است، که نمیتوانم بخورم. دو سه بار یخ در بهشت خوردم، اما تا دو سه ماه اثرش روی صدایم بود. غذاهایی هم که منجر به رفلاکس معده میشود، نباید خورد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون